درود
الان فقط یه دماغ پلاستیکی قرمز رنگ و یک لباس گشاد مسخره کم دارم. مقداری هم رنگ میخواهم تا روی صورتم نقش لبخندی را نقاشی کنم! تنها تفاوت من با یک دلقک، کمبود همین هاست...
وقتی با دلگرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی... وقتی خودت را فراموش میکنی... غرورت را زیر پا له میکنی... و به زور و زحمت میخندی تا دیگران بخندند! اشکت را توی هزار سوراخ سنبه پشت چشمت پنهان میکنی تا مبدا بیرون بریزد و هویدا کند راز درونت را... وقتی میگویی خودم به جهنم، بگذار دیگران را شاد کنم، دلقکی دیگر... یک دلقک تمام عیار.
زندگیام شده عینهو دلقکها! دل ِ من هیچ... حال ِ تو خوش، تمام زندگی ام شده! خودم را... خود ِ خودم را انداختهام گوشهی پستوی خانهمان و دلقکوار زندگی میکنم! حتا حق گریه هم ندارم! تا اسم اشک و بغض میآورم، میگویند: تو مردی؟! خجالت بکش؟! از خودت خجالت بکش؟! آخر از چه خجالت بکشم؟ از اینکه خودم را رها کردهام و فکرم شده تو!؟ از اینکه به فکر این هستم که چگونه تورا بخندانم خجالت بکشم؟
نیمههای شب رفتم و روی یک صندلی توی پارکی نشستم. خیره شده بودم به سایهام! یک فکر مدام توی ذهنم رژه میرفت. خودکشی! منتهی نمیدانم کدام را بکشم... خودم را... یا دلقک را...
یک فنجون قهوه ی تلخ:
کافه چی: همین است دیگر! زندگی ِ دلقکی ِنکبتی آخرش همین میشود که هیچکس حوصلهات
را ندارد! یک عمر میخندانی، خودت را بیخیال میشوی، همیشه حوصلهی همه را
داری، اما نوبت خودت که میشود... نوبت غم و غصهی خودت که میشود... وقتی
دنیا روی سرت خراب شده و دنبال همدم میگردی... دنبال یکی که حداقل یک ساعت
برای تو دلقک بشود؛ نیست... یعنی پیدا نمیشود. همه برمیگردند به همان قالب
اصلی خودشان... صبرشان تمام میشود... حوصلهات را ندارند... همان خودخواهی میشوند که بودن!
زندگی ِ دلقکی ِ نکبتی همین
است آخرش...
اوووووووووووووووووول!
فرزاد : سلام
هه... اول شدن که برات مهم نبود؟! چرا اول شدی؟ سوم که بهتر بود!
خودکشی...دلقک...اینارو واقعا با تک تک سلولام حس میکنم...غصه خونم رفته بالا...اشک ریزی چشمم رفته بالا...حالا همه به این روزام میخندن....چند روز دیگه هم سرمزارم...
فرزاد : سلام
خودکشی رو بد گرفتی هاااا!! منظورم از خودکشی این بود که یا همچنان خود واقعیم رو کنار بذار و دلقک باشم یا دلقک رو بکشم و خودم باشم!
کاش غصه امان میداد تا شاد زندگی کنم!...امیدوارم تو حالت به اندازه من خراب نشه!
فرزاد : سلام
میگذره...
اون زندگی دلقکی رو الان خیلیا دارن و منم شاید یکیشونم ولی نه میخوام دلقک بمیره نه خود واقعیم.
فرزاد : سلام
زندگی دوگانه آزار دهنده است...
اِ میشه 20 تومنم از اسمم استفاده کردی اینجا!!
فرزاد : سلام
۲۰ تا چی؟ چندغاز؟ شاهی؟ ریال؟ تومان؟
یاد ِ مشاورمون افتادم توی مدرسه کلاس اول دبیرستان که بودم!می گفت خجالت بکش از اول سال این بچه ها دورتو گرفتن نه در س می خونی فقط منتظرن تو بگی اونا کرکر!!دختر باید سنگین رنگین باشه!!
فرزاد : سلام
پس شوما نیز سابقه ی دلقک بودن داشته اید!؟!
ولی زندگی دلقک وار هم خودش عالمی داره !!باعث میشه یه ذره از اون غمهایی که داری فاصله بگیری حتی واسه چن دیقه!!
فرزاد : سلام
چه سودی داره! تا کی آدمی میتونه از خودش فرار کنه؟
هووم. درک می کنم. بهتره برای رهایی ازین افکار خودت باشی. (گور بابای مردم. ببخشیدا)
فرزاد : سلام
مهم همین قسمت آخر قضیه است. گور بابای مردم رو نمیتونم بگم...
غم نوشته هات خیلی بیشتر از دلقکی هات به دل من یکی میشینه.. با این حال امیدوارم غم و غصه زندگیت اونقدر کم باشه که بازم بتونی پنهونش کنی و نبُری.. و دلقکی بنویسی..
فکر می کردم بیشتر از 20 سالت باشه!
فرزاد : سلام
گر دهد دست که دامان ز خسان برچینم...
:.
لطف داری شوما...
:.
خب بیشتره...20 و چندماهمه...
دهم
فرزاد : سلام
آفرین... جایزه داری!
منظورم تومان بود!!یک زمانی بله داشته ام!!الان هم گهگاهی در اوقات مدارس یا در جمع ِ دوستان و لاغیر پولِ خوبی هم میدن!میخوای تو هم معرفی کنم؟
فرزاد : سلام
۲۰ تومن؟ حالت خوبه؟ 20 تومن لواشک هم بهت نمیدن! یک "هزار" بذار قبل از تومن.
:.
نچ... دیگه کار نمیکنم...
این زندگی دلقکی نکبتی رو با همه ی وجودم حس کردم و می کنم!
همیشه مرهم همه هستی . همیشه کمک دیگران بودی . اونوقتی که دلشون گرفته پر بودن از غم و درد اون تو بودی که به دادشون رسیدی و با لودگیات سعی کردی خنده به لبشون بیاری ولی خودت چی؟؟؟
سهم تو چیه؟؟؟ پس کی دلقک تو می شه ؟؟؟ هیچکی دیگه حوصله ت رو نداره . تا میای دو کلمه حرف بزنی کسی باورت نمی کنه فک می کنن هنوز همون دلقکی! نمی فهمن بابا خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است! نمی فهمن حتی یه دلقکم گاهی دلش می گیره گاهی دلش فقط یه آغوش میخواد که توش زار زار گریه کنه و خودش و سبک کنه
هیشکی نمی فهمه چه حالی داری چون جدیت نمی گیرن! اونوقتیم که پناه میاری به این دنیای مجازی فقط تا چند وقت تحملت می کنن بعد از اون دیگه خسته می شن و کم کم دور و برت و خالی می کنن...
تو هم دلقکی؟
فرزاد : سلام
سه تا آه بلند کشیدم بعد از نظرت... دقیقن... دقیقن همینی که تو میگی... آه
ببین! سعی کردی لااقل تو این پست داد بزنی که من دلقکم تا همه بفهمن خود واقعیت یه چیز دیگه س ولی تو جواب دادن به کامنتا بازم همون دلقکی! بازم نقابت رو صورتته!
فرزاد : سلام
خب هنوز تصمیم نگرفتم خودم رو بکشم یا دلقک رو بکشم!
چون همشهری بودی قیمتو آوردیم پایین وگرنه راه نداشت واسه کسای دیگه!حالا بیا خوبی کن!
فرزاد : سلام
نچ... خوبی به کسی نکن! جواب نمیده... البته من ممنونم هاااا
میدونی ! فک نمی کنم بتونی دلقک رو بکشی!
چند سالته؟ دور و بریات یه عمره دارن تو رو با این خصوصیات می شناسن
اگه می خوای بکشیش باید با همه درگیر شی! جسارتش رو داری؟
فک می کنن عوض شدی . فک می کنن چی شده که فرزاد اینجوری شده؟ نکنه اتفاقی واسش افتاده؟
اونوقته که یدفعه می بری و داد می زنی که نه من خودمم همونی که باید باشم!!!
شجاعتش رو داری؟
فرزاد : سلام
برعکس... من فکر میکنم که کسی اصلن واسش فرقی نمیکنه. من نشدم یه دلقک دیگه...
چیزی که توی زندگی آدمها میشه دید اینه که تنها خودشون رو میبینن... حالا دقلک نشد طلخک... طلخک نشد ملیجک...
آره ولی آدما یه گنجشکم داشته باشن بعد دو هفته بهش عادت می کنن و طول می کشه تا به مرغ عشقی که جدید خریدن عادت کنن
فرزاد : سلام
عادت با علاقه فرق داره! عادت موجب فراموشی میشه... اما علاقه موجب دلتنگی میشه...
فکر کنم دوباره باید از اون چیه گل سرخ بود؟؟؟از همون باید بخوری.
زیاد بهش فکر نکن.این نیز بگذرد....
یک کار دیگه هم می تونی بکنی....
از دیگران برای خودت دلقک بساز....بزار یه بارم کارای اونا بخندونتت.....شاید برات مایه نذارن.اینجور وقتا بهتره به زور ازشون مایه بگیری...
فرزاد : سلام
دیگرانی که حوصله ات رو ندارن رو چطوری ازشون دلقک بسازم؟! به کدوم کارشون بخندم؟ به بی محلی هاشون؟ بی نادیده گرفتن هاشون؟! نه... نمیشه!
وای.دقیقا یه پستی گذاشته بودم تو وبلاگم عین همینا که نوشتی...عنوان اون پستم هست دلقک بودن.ولی تو نخوندیش.
؛ نوشته هات رخنه کرد تو تمام تنم! برام عجیبه که چقدر مثل من فکر میکنی...
می فهمم چه حالی داری...
منم خیلی این مدتا به خودکشی فکر میکنم.هم کشتن جسم هم کشتن روح.از یکی از دوستای وبلاگیم پرسیدم چند تا راه برای خودکشی معرفی کرد خیلی عالین.اگه خواستی بهت می گم...البته برای انجامش باید خیلی شجاع باشی...
فرزاد : سلام
چه عجب... بالاخره توی یه موضوع باهم به توافق رسیدیم. راه های خودکشی؟ میتونم باهاش دلقکمو بکشم؟ بهم میگی راه هاشو؟
اگه خواستی بخونیش سمت راست وبلاگم تو آرشیو ؛ عنوانش هست...
فرزاد : سلام
میام میخونم
دو تا سرلوح مثل نگین داشته باشی احتمالا تا الان چهلمت هم گذشته
فرزاد : سلام
هه... میبینی؟ تازه میخواد راه های خودکشی بهم پیشنهاد بده...
سلام
خوبی؟
من سالم و زندم بدبختانه!!!!!!
شاید می فهمم که چی می گی ولی زندگی همینه خیلی ها مثل تو دلقکی زندگی می کنن شایدم بدتر!
منم به خودگشی فکر می کنم ولی نه جرئتش رو دارم نه دلم میاد که مامانم........
بی خیال هر چی کمتر به بدبختی فکر کنی و ذهنت رو جای دیگه مشغول منی بهتره
شاد باشی و موفق
فرزاد : سلام
رسیدن بخیر... چه عجب...
:.
خودکشی نه! منظورم کشتن خوده درونم یا کشتن دلقک بودنم بود.
دقیقا میدونم زندگی دلقکی چطوریه. و متاسفم که تو هم داری تجره ش میکنی!
فرزاد : سلام
همه یه جورهایی انگاری درگیرش بودن...
فرزاد دلقک رو بُکش..این آدما ارزش این که خودتو به زحمت بندازی ندارن..
فرزاد : سلام
نمیدونم بتونم... اما شاید کشتم...
سلام کافه چی یا گارسون خودمون
میدونی چیه؟؟خب نمیدونی .. حرفات همش درست خب آخه منم همیشه همین حس رو دارم ولی فک کنم همه تقریبا عین هم هستند همه ی همه نه ها خب اکثر آدم ها عین هم هستند ... ولی کی گفته مرد گریه نمیکنه اون مال قدیم ندیما بود الان مردها گریه هم میکنند ... گریه کن گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه ...
ولی مطمئن باش هر کسی رو که بخندونی حوصله ات رو وختی که غم داری هم داره حالا اگر یه نفر این جوری هست فکر نکن همه این جوری هستند ...
خودکشییییییییی؟؟ این فکرهای مسخره را از سرت دور کن پسر ... مرگ پایان زندگی نیست ... زندگی کن برای خودت نه هیش کس دیگه فخط خودتتتتتتتتت
فرزاد : سلام
نمیذارن... تا حرف از بغض زدم بهم توپیدن...
:.
هه... پس چرا اون کسی که تمام سعیم به خوشیش بود و وقتم گذاشتم براش و همیشه براش حوصله داشتم الان دیگه حوصله که هیچ... یه ذره وقت برام نمیذاره؟ تلفنمو قطع میکنه؟ نخیر... آدمها خیلی زود عادت میکنن و بعدش هم یادم تورا فراموش...
:.
جایی که زندگی کردن برای دیگران که هیچ، برای خودت هم سودی ندارد، خودکشی بد نیست...
دوگانه سوز بودن خوبه .
مردم نمیفهمن چی میکشی.
تو میفهمی مردم رو چقدر خوشحال میکنی.
دلقکا رو ستایش میکنم.
فرزاد : سلام
پس خوده واقعیت رو کی ستایش کنه؟ ... آدمی احتیاج داره به ستایش شدن...
ببینم نکنه شکست عقشی خوردی؟ هان ؟
فرزاد : سلام
نه بابا... عشق چی.. کشک چی... شکست چی...
گریه کن مرد ، مگه از سنگه دلت
گریه خوبه ، وقتی دلتنگه دلت
گریه کن مرد ، گریه خالیت میکنه
گاهی اشک ، حالی به حالیت میکنه
گریه کن مرد ، وقتی از غصه پری
وقتی از عالم و آدم می بری
گریه کن مرد ، جای بغضه تو گلوت
رد شو از پیچ و خمای روبروت
گریه بد نیست ،آخر حادثه نیست
گریه کن ، که اشک مرد فاجعه نیست
فرزاد : سلام
به قول احسان... مرد برای هضم دلتنگی هاش... گریه نمیکنه، قدم میزنه...
ای کوفتتتتتتتتتتتتتتتتتت


نمیدونم چرا همیشه تو اول میای تو وبم نظر میزای !! در صورتی که از نیم ساعت پیش وبت برام باز بود و میخواستم جوابت رو بدم ... همش تو وب وحیدم خو
فرزاد : سلام
خب دل به دل...نه وب ب وب لوله کشی داره دیگه!
:.
کمتر با جومونگ بپلک... میکشتت هاااا
اولا اینکه تو غلط بکنی خود کشی کنی . دیگه نبینم از ای حرفا بزنی ها
بعدشم اینکه اگه بدونی از شادی تو مردم هم شاد میشن بده خودتو شاد جلوه بدی .
خب تو همادمی یه روز بزن تریپ عصبانیت کی کارت داره . موضوع اینه که تو خودتو خالی نمیکنی همش هی تلمبار میشه رودلت اونوقت مث الان رودل میکنی و حالتو میریزه به هم ...
تو این دوره زمونه همه باید تا حدودی دلقک بازی کنن و خودشون رو شاد نشون بدن تا روزگار بگذره وگرنه کو.. میشم بصورت کثیف البت تا حدودی دلقک بازی ، گاهی خالی کردن هم لازمه
بخدا با قیافه تو هم رفته و عصبی هم بیای سراغم قبولت دارم میخوامت بابا خره هوا خواهتم شدید
فرزاد : سلام
خودکشی یه چیز دیگه منظورم بود. توی متن دقت کن. خود واقعی یا خوده دلقک! یکی از این دو رو منظورم بود.
:.
خب مشکل همینه... نمیخوام با دلقک بودن روزگار بگذره... خب یه بار هم روزگار دلقک باشه و ما بگذرونیم..
:.
چاکریم داااااش... از بین همه٬ فقط شوما واسمون موندی و معرفتت که تمومی نداره... دمت گرم...
یا خود واقعیتو بکشی و همچنان دلقک یاشی یا دلقک رو بکشی و خود واقعیت باشی؟
اینه حس و حالت ؟نه؟اینه منظورت؟
خلاصش کن دلقک رو و خودتو ازاد کن...!
نذار کسی تورو مجبور کنه اونی باشی که دوست نداری!
فرزاد : سلام
دقیقن... یکی از این دو رو باید قربانی کنم...
هنوز تصمیم نگرفتم کدوم رو...
آخ که حرف دل منو زدی
اگه کودکیم رو بذارم کنار به جرات می تونم بگم که ۱۷ ساله دارم اینجوری زندگی می کنم
همیشه غم هامو پنهون کردم تا کسی نفهمه تو دلم چی میگذره
تو اوج ناراحتی خندیدم و دیگران رو خندوندم.
یه وقتایی واقعا کم میارم
درست مثل همین روزا
فرزاد : سلام
خب درمونش؟ چکار کنیم با این حال و روزمون... نمیشه که بسوزیم و بسازیم... راه چاره اش؟!
بیا اینم جشن تولدم...شروع شد...
فرزاد : سلام
شمع هارو فوت نکن اومدم...
خب گارسون جونم وختت رو برای کسی بزار که ارزشش رو داشته باشه ... عزیزم دور و زونه همینه ... میخوای بخواه نمیخوای هم باید بخوای
همه رو دوست داشته بدون این که از کسی انتظاری داشته باشی همیشن کاری که من دارم انجام میدم و چقدر هم راحتممممممممممممممم
اگر اون شخص ازت سیر شده بحثش جداست ... چون یه چیز همه جاییه ... عشق و عاشقی این زمونه رو باید تو خواب ببینی گل پسر ... زندگی کن برا خودت فخط خودت نه س دیگه ... اون وخته که میبینی زندگی چقدر شیرینه ... همه رو دوست داشته باش ولی عاشق نشو ... چون عاشقی درد بردیه گارسونی گرفتارش نشو
زمانش که رسید عاشق بشو .. عاشق خودت و زندگی که باید برای عشقت بسازی که تا اخرش با هم باشین ... به اون میگن عشق نه این عشقای امروز
فرزاد : سلام
بحث عشق نیست... گاهی وقت ها همین رفاقت هم بوی... میده! از اینش حرصم میگیره...
میخوام بزنم به در بی خیالی... نمیشه... یه سری ها چند ساله خواننده ثابت نوشته هام هستن.. میدونن... بیش از ۴ ساله هی میخوام بیخیال همه چی و همه کس بشم اما نمیشه. یکی این وسط نمیدونم چیه که نمیذاره... اگه میدونستم باهاش مبارزه میکردم... اما حیف...
اینقدر نا امیید نباش پسر ... یعنی چی برای کسی سودی نداری؟؟؟



مطمئنا کسایی هتند که دوست دارند حتا اگر سودی هم نداشته باشی .. مگر من سودی دارم؟؟؟جز ضرر و ناراحتی برای پدر و مادرم که با ارزش ترین آدمای زندگیم هستند چیز دیگه ای نبودم ... پس باید برم به فکر خودکشی باشم؟؟
زندگی سخته خیلی سخت .... باید تلاش کنی نه همه چی رو تموم کنی ...
خا ننه؟؟اگر یه بار دیگه ببینم از این حرفا بزنی میکشمت ها ها ها هاها
فرزاد : سلام
حرفهات امید دهنده است... واقعن ممنونم...
ببین... همین الان یکی از سودهات مشخص شد... آدمو یوخده امیدوار میکنی...
:.
خب اگه بکشی که همون میشه که من میخوام
فرزاددددددددددددددد گارسونننننننننن تو به سیاوش گفتی من پر چون هستمممممممممممم؟؟
من اصلا حرف میزنمممم؟؟؟از دیفال صدا در میاد ولی از من هیچ
فرزاد : سلام
ببین... اون تشخیصش قویه!به سرعت فهمید جنست چه ریختیه!
:.
شوما همین جوری باش... بخدا ساکت بشی دنیا ساکت میشه
تشکر...تشکر...تشکر...
فرزاد : سلام
خواهش... خواهش... خواهش
چقدر قیافه ات خداوکیلی باحاله:
فرزاد : سلام
گارسون جونم من اون جوری که فکر میکنی نمیکشمت یه جور دیگه میکشمت

بخدا هر چی گفتم حخیخت محض بود ... این همه ادم دوست دارن و براشون ارزش داری به اونا فکر کن نه به این که فخط یه نفر باهات این کار رو کرده ...
فرزاد : سلام
قاتل
یعنی چه جوری میکشی منو؟؟! وای نگو که ترسیدم
سلامـــــ
اوه اوه...
هر چی پست دیروزت بهمون چسبید ....اینیکی حالمونو گرفتـــــ
نمیدونم چی شده که اینطوری بهمت ریخته.....اما خب متاسفم امیدوارم حل شه و این حس و حا موقتی باشه....
اقا فرزاد خیلیامون دوست نداریم اینطوری ببینیمت....
فرزاد : سلام
ممنونم عزیز جان... سعی میکنم دیگه اینجوری نبینید... سعی میکنم...
_______________________$$_________$$$



_____________________$$$$_______$$$___$$$$$
____________________$$$$$$_____$$$___$$$$$$$
___________________$$$_$$$$___$$$__$$$$ $
___________________$____$$$$_$$$$_$$$
_______________________$$$$$$$$$$$$$$
_____________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___________________$$___$$$$$$$$$$$$$$$$$
..____________@ __$$____$$$$_$$$_$$$__$$$$$
_________€€€€€€€€$____$$$$___$$__$$$$___$$$
______€€€€€€€€€€€€€€__$$$_____$$___$$$____$$
____€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$$___$$$____$
___€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$____$$$
__€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$_____$$$____$$
_€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€____ __$$$____$
€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€______$$$
$$$___$$$___$$$___$$$___$$$_____$$$
_°_____°______°_____°_____°______$$$
_____________€__________________$$$
_____________€__________________$$$
_____________€_________________$$$$
_____________€._______________$$$$$
_____________€..____________ $$$$$$$$
____________€€€€€€€._..-?*°*?-.._ ~~~*°*~~
´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
´*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•¨`*•.¸¸.•*´¨`
وبلاگت خیلی خشنگه ... یه فنجون قهوه بهم میدی تا باهات دوس شم؟؟؟
فرزاد : سلام
مامانم گفته با غریبه ها دوست نشم! تازه گفته اگه دوست شدم بگردم یه خوشگلشونو پیدا کنم... با گودزیلاها دوست نشم
نه جون من ماه تیسا خانم دیوار جلو شوما لنگ میندازه
باور کن
خودتو دست کم نگیر
______________
شما دخالت نکن وبلاگت الان حکم پست چی داشت...
شد؟؟؟
فرزاد : سلام
با ماهتیسا بانو درست برخورد کن هااااا.... میزنمت هااا
من همیشه خودمو دست زیاد میگرم آقا سیاوش

ولی هیش کی مثل من ساکت و مظلوم نیست ...
خانوم به ساکتی من کی دیده؟؟ هیش ندیده خدا ندیده
فرزاد : سلام
به خاطر ساکت بودنت 1 دقیقه سکوت!
داداچ فرزاد بی خیل شوووو پاشو بیا پیش خودمون بریممممم عشق و حال ...
هیچ کس و هیچ چیز ارزش اینو نداره که بخوای خودتو داغون کنی خودکشی دیگه چیه !!! زندگی تابوده همین بوده یکروز شادی یکروز غمممم ...
این نیز بگذرد !!!
اصلا می خوای من بیام پیشت تو که نمی آی :دی
فرزاد : سلام
ممنونتم داداچ... خیلی چاکریم.
میدونم ... میگذره... منتظرم زودتر بگذره...
فرزاد : سلام
شوما سه تایی باهم اومدین؟
یه دلقک شاید هیچ وقت یادش نیاد کجا اولین برنامه اشو اجرا کرده! کجا بود که من واقعی ش رو گذاشته و رفته! همون جایی که خودش رو گم کرده!
یه آدم برای زندگی باید یه تصمیم بگیره! مثل وقتی که داری لبه ی پرتگاهی راه می ره... سمت دره من واقعی شه که با انتخابش به قعر فرو می ره و یه سمتش زمینه جایی که باید شبیه آدماش بشی! ما با انتخاب خودمون به قعر می ریم! و به خاطر همینه که مجبور به انتخاب دلقک بودنیم!
و بهترین لذت تو اون دنیا پیدا کردن کسیه که با خنده هاش بخندی و با گریه هات بگریه...
فرزاد : سلام
فعلن که ما از این بهترین لذت زندگی محرومیم...
نقل اون حکایته که میگه یه مردی پیش یک دکتر رفت و گفت من خیلی ناراحتم و زندگی نزد من خیلی تیره و تاره...دکتر گفت یه دلقک همین اطراف هست که تو را خیلی می خنداند..مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم....
فرزاد : سلام
آره واقعن...
هیچ کدوم رو نکش...این حس رو بکش...آدما خودخواهن بزار باشن....اما هیچ وقت اجازه نده فک کنن ساده ای....
فرزاد : سلام
مبارزه با خودت همیشه سخته...
دل من هیچ... حال تو خوش!
فرزاد : سلام
بغض...
یه فنجون قهوه تلخت چه حس نزدیکی داره . می فهمم. وقتی برای همه هستی تا تهش و همه برات نیستن حتی یه لحظه....
فرزاد : سلام
همین یکی از زجرهای زندگیه...
عقاید یک دلقک ٍجالبی بود! میتونی سوت بزنی و پاپ کورن خوران دور شی و خیلی چیزاتو سیو کنی یا بمونی و از دوز بالای غمباد همه چی رو از دست بدی.خیلی چیزا دست تو نیس ولی موندن یا رفتن ازین حال و هوا فقط دست توئه.فک کن! چیزی که فقط دست توئه!
فرزاد : سلام
مشکل اینجاست که نمیتونم فک کنم!!