عادت دارم یک فرسخ مانده به مقصد، کرایه را بگیرم دستم که موقع پیاده شدن نه خودم را معطل کنم نه دیگران را. چند روز پیش سوار تاکسی شدم و نشستم کنار صندلی راننده. یک اسکناس دویست تومانی و یک اسکناس پنجاه تومانی از کیفم بیرون آوردم، صافشان کردم و گرفتم دستم. راننده زیر چشمی نگاهی به دستم انداخت و بعد از چند ثانیه گفت: «آقا کرایهاش چهارصد تومنه نه دویست وپنجاه تومن. سر کرایه با من چونه نزنید. اعصابم به اندازه کافی خورد هست.» من پول را از این دستم دادم به آن دستم و همچنان خیره ماندم به روبرو.
راننده پیشانیاش را با آرنجش پاک کرد و از توی آینه، از مسافری که پشت سرش نشسته بود پرسید: « آقا شما بگو کرایه این خط چنده؟» مسافر گفت:« نمیدونم آقا، من اولین باره سوار میشم.» راننده بیشتر جوش آورد و گفت: «لطفاً قبل از سوار شدن از نرخ کرایه اطلاع پیدا کنید و بعد سوار شید. اینجوری که نمیشه آخه. باید سر شندرغاز با همه چونه بزنیم.» بعد به من نگاه کرد و گفت: «آقا اصلاً کرایه نخواستم. پولت رو بذار توجیبت. ببر خونه بذارجلوی آینه بشه دوبرابر.» من دویست و پنجاه تومانی را که دستم بود گذاشتم توی جیب شلوارم و گفتم: «خیلی ممنون همینجا پیاده میشم.» ماشین را نگه داشت. موقعی که داشتم پیاده میشدم یک اسکناس هزار تومانی از کیفم درآوردم و دادم بهش. گفتم: «بقیهاش مال خودتون.» راننده که شرمنده شده بود، گفت: «آقا منو ببخشید. نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم.» دستم را توی هوا تکان دادم و گفتم: «تشکر لازم نیست.» و بقیه راه را پیاده رفتم...
یه فنجون نسکافه داغ:
کافه چی:چون ماشین زندگی اش دنده ی خوشبختی نداشت آن را خلاص کرد.
کلا راننده تاکسی جماعت آدمای جالبین!!
همین چند روز پیش یکیشون می گفت که 50 تا تک تومن حواسش نبوده به مسافر برگردونه! مسافرم به روش نیاورده بعد 2 هفته بعدش براش از کمیته انظباطی تاکسیرانی ابلاغیه می آد و 500 هزار تومن جریمش می کنن!!!! راست و دروغش گردن راننده تاکسی!!
فرزاد : سلام
یه کتاب داستان داره محمود فرجامی به اسم راننده تاکسی. فوق العاده جالبه. توصیه میکنم اگه اهل کتاب خوندن هستی بخونش.
سلام . مطالبت رو خوندم. آدم یه جوری میشه
خیلی اثر گذار بودن مخصوصا اون قدیمی تراش. به نظرم وبلاگ رو میشه توی نوشته هات معنی کرد. خیلی خوب بود.
فرزاد : سلام
ممنون. نظر لطفتونه... شما خیلی خوب خوندید...
اون بیچاره انقدر از این آدمهایی که سر پنجاه تومن و صد تومن چونه می زنن دیده که دیگه چشمش ترسیده، واسه همینم اینجوری به تو گیر داده :دی
:.
مسافرت هم خوش بگذره
فرزاد : سلام
اول صبح که نمیشه اینطوری رفتار کنه... تا آخر شب چیکار میخواد بکنه؟!
سلام
ازشون دلخور نشو...
می دونی...فکرشو بکن...این بنده خدا...تو تابستون تو این گرما از صبح تا شب اینجوری کار می کنه....باادمای مختلف سرو کله می زنه...ادمایی که وضعشونم خیلی توپه ولی اینقدر دون و عقده این که سر ۴۰۰ تومن...۵۰۰ تومن این بدبختو حرص میدن...کار همچین درس حسابی ایم نیس که برا ادم اعصاب سلامت بذاره...جوونای مملکت ما همینطوری که اوضاع بر وفق مرادشونه اعصاب درس حسابی ندارن..وای به حال اینا دیگه!
ادمای مثل این راننده تاکسی زیادن....
باید یکم ملایم و با حوصله باهاشون رفتار کرد...
فرزاد : سلام
اول صبح که دیگه درستش نیست اینطوری رفتار کردن!!
از نظر من جفتتون اشتباه کردین
اشتباه اون دندون گردی واشتباه تو بزرگتر از اون اگه قرار آدمارو شرمنده هم کنیم نباید به این اخلاقیات منفیشون دامن بزنیم داداش فرزات
اینجوری نه معرفت ترکوندی نه اونو متوجه اشتباهش کردی
بعضی وقتا شرمنده کردن آدما نتیجه اش بدتره
ما که خوشمان نیامد
فرزاد : سلام
توی شرایط مختلف آدمها مختلف رفتار های مختلف از خودشون نشون میدن.
آخه اول صبح راننده تاکسی اینطوری کنه تا آخر شب میخواد چه نوعی برخورد کنه. از نظر من با ایون کارم تا آخر شب به هیچکس دیگه گیر نمیده.
سلام
عجب....
فرزاد : سلام
:)
اولا بگم منم عادته یه فرسخ مونده به مقصد کرایه رو بگیرم دستم
!
!
!!
دوما ، به نظر من با اینکه برخورد ِ اون راننده تاکسی ام تند بوده شوما باید کوتاه میومدی . خب راننده ست و لابد از کار زیاد خسته و کلافه بوده و مسائل ِ دیگه ای هم بوده که اعصاب واسش نذاشته . من خودم تو این شرایط وقتی میبینم طرف حال و حوصله ندارم سعی میکنم خیلی باهاش در نیفتم و به خواسته اش عمل کنم .
گرچه از یه طرفم باید این فرضو در نظر بگیریم که شوما هم لابد حال و حوصله نداشتی
کلا اینکه تو بد شرایطی شما دو تا بنده با هم رو به رو شدید
فرزاد : سلام
بابا اول صبح بود. ساعت 8. آخه اون ساعت صبح که نه هوا گرمه نه زیاد مسافر زده نه... اعصاب معصاب نداشتنش معنی نداشت.
فرزاد : سلام
دقیقن. گروه های اولی بیشترن :(
ما که ماشین زندگیمون حسابی آب روغن قاطی کرده و ریپ میزنه!!!
فرزاد : سلام
خلاصش کن...
من برگشتم بلاگفا
فرزاد : سلام
سست عنصریسم؟
کار باحالی بود...
این طوری طرفو شرمنده کردی...!
فرزاد : سلام
قصدم شرمنده کردنش نبود. میخواستم بفهمه هی به این و اون گیر بی خود نده.
راستشو بگو چقدر عشق کردی که حال طرف رو گرفتی؟؟؟
منم چند روز پیش حال یه مزاحم ازنوع مذکر که عاصی بودم ازش رو بگیرم...میگن کوه به کوه نمی رسه ها....از این جریانا
فرزاد : سلام
اصلن بحث حال گیری نبود. میخواست کاری کنم تا شب به هیچکس گیر بیخود نده.
بس ذوق زده شدم از صب تا الان کلی چپ وچوله حرف زدم....
"موفق شدم حال گیری کنم اساسی"
منظورم این بود.
این حسین کجاست جدی!!!!!نگرانش شدیم...تو هم نم پس نمیدی
فرزاد : سلام
سالمه. تا آخر تابستون نمیخواد چیزی تو وبش بنویسه.
کف تشویق
بابا مایه دار
از ای کارا هم میکنی یا جو گیر شدی پسرر بابا
فرزاد : سلام
یارو هی گیر میداد. چه غلطی میکردم.
اینم آدرس بیا
فرزاد : سلام
:))
تاثیر گذار بود!!!
فرزاد : سلام
بله...
بابا لارژ !! :دی
فرزاد : سلام
یاد بگیر... پولتو بجای سیگار بده به راننده تاکسی ها تا درس یاد بگیرن :))))
سلام ..........موفق باشید
آخــِــى
( حالا باز بگــو بلاگ اسکـاى !! اینجا یک لبخند ملیح وجود نــداره که آدم براى ابراز احساسش استفاده کــنه !!
) بعد از آخــِى چى گذاشتـم ؟ بخون لبخند ملیح 
دقت کردی تو جواب چند نفر این کلمه ی اول صبح رو بکار بردی؟؟؟

تا جاشون نباشی نمی فهمی عزیز....
من تجربه این کارو نداشتم....اما خیلی نزدیک یکیشونو میشناسم....
البت تا حدودیم حق رو به شوما میدما....
فرزاد : سلام
خب صبح بود دیگه. شب نبود :دی
شایدم حق با شوما باشه!
این روزا ملت همه بی اعصابن
اپیدمیک شده گویا
فرزاد : سلام
هیچ کس اعصاب معصاب نداره!
سلام.اقا شما که وضعت خوبه یه کمکی هم به ما بکن.
فرزاد : سلام
قرض الحسنه میدم! البته اسکانت میگیرم! 15 درصد قبوله؟ :دی
چقدر پست عقب افتاده هست که نخوندم . برم بخونم که به موقع به پست آخری برسم . فعلآً با اجازه :)
فرزاد : سلام
بفرمایید رفیق... خوشحال میشم...
تا آخر شبٌ دیگه خدا به خیر بگذرونه :))
فرزاد : سلام
بله دیگه...
مثلا خواستی بگی خیلی لارجی !؟
فرزاد : سلام
به... همه چرا برعکس قضیه رو گرفتن! یارو داشت مغز منو میخورد. میبینی تور خدا اوضاع مارو؟!!
ببینم تو باز روت میشه تو چشایه من نیگا کنی بگب مرفه بی درد؟؟؟؟
فرزاد : سلام
من همچون سابق بدون اینکه به چشمات نگاه کرده باشم بهت میگم مرفه بی درد!!
خب چون دقیقا" معنی مرفه بی درد را نمیدانی !!
خب تو که پولت زیادی کرده یک خبری بکن در این وبلاگ شاید اصلا" ما آدمی را بشناسیم پول جهبزیه نداشته باشد همان ششـــــــــــــــــــــــصـــــــــــد تومان تو مرهمی باشد بر دردش !!
وای عزیزم اشک تو چشم جم شد خیلی نمیدونم بگم متن قشنگ بود کارت قشنگ بود اون بیچاره واسه خرج زندگیش...
یعنی میخواستی راننده ی بدبخت رو دق بدی فقط!!
فرزاد : سلام
دقیقن بین همه فقط شوما قصدم رو فهمیدی
صدات از جای گرم در میادا :))
فرزاد : سلام
جام که گرمه... الان دمای هوا توی خوزستان 43 درجه است!