کــــ افــــ ه ۴۰چــ ــراغــ ــ

اینجا چراغی روشنه...

کــــ افــــ ه ۴۰چــ ــراغــ ــ

اینجا چراغی روشنه...

آخر دفتر...

درود 

دیدید گفتم برمیگردم. البته برگشتنم مشقیه. یعنی فقط خواستم بگم زنده ام٬ نگران نشین.

دارم توی یه وبلاگ دیگه... یه جای دیگه... بی نام و نشون مینویسم...

گفتم که نگویید نگفتم...

اگه یه روز یه نفر اومد وبلاگتون و دیدید نوشته هاش و حرفهاش آشناست٬ بدونید اون منم...

یه روز میام سراغتون... سراغ تک تکتون میام... منتهی ناشناس...

برمیگردم~~~

درود 

خب من ی سیستمی دارم و اون اینه که اگه از چیزی خوشم نیاد و به دلم نشینه٬ نمیشینه!! 

هرچی وبلاگ میزنم تا به ی حدی میرسه٬ دیگه ازش زده میشم. 

یعنی میدونید چیه!! وبلاگ و اسم بلاگ و اینها همه فرعیات هستن و اصل اساسی ِ وب نویسی٬ نویسنده است و نوع نگارشش!  

یه موضوع اساسی دیگه هم٬ همون مشکل دانشکده است که اینترنت داغونی داره و نمیرسه به من و کمتر وقت میکنم ازش استفاده کنم... متاسفانه... 

اگه دوست دارید چرت و پرت های منو بخونید٬ منتظر باشید تا ی جای جدید بزنم و اونجا براتون بنویسم... 

البته توی انتخاب سرویسش هنوز شک دارم... شاید وردپرس... شاید هم همین جا... 

به قول سنجد٬ برمیــــــــــــــگردم...

دلخوشی پاییزی!

درود

دیگر داشت تاب و توانم از دست میرفت. مدت ها بود دلم پاییز میخواست. شنیدن صدای خش خش برگها و پیچیدن بوی باران در هوا و حال و هوای پاییزی...

البته هنوز باران نزده... فقط هوا ابریست و بوی باران پیشاپیش می آید. خدا کند زود تر این باران بیاید بلکه این دلتنگی هایم تمام شود... دلم می‌خواهد بروم زیر باران و یک دل سیر گریه کنم...


پ.ن:

1/ هفته‌ی اول رفتن ب خوابگاه یعنی دردسر جابجایی وسائل و خرید لوازم مورد نیاز و پر بودن وقت و غیره... فکر کنم اینها کفایت کنند برای 1 هفته غیبت من! البته دوستان گفتند از کافی نت استفاده می‌کردی! عارضم به حضورتان که خوابگاه ما در دانشکده و دانشکده در 15 کیلومتری شهر می‌باشد. طبق اطلاعات سابق من، 15 کیلومتری هیچ شهری، کافی نت نمی‌زنند وسط کوه و کوهسار!!!

2/ زلزله هم آمد! یعنی چند ثانیه‌ای ما رفتیم روی ویبره! البته ما که سر کلاس بودیم و روی صندلی ویبره رفتیم! منتهی استاد گرانقدر پس از پایان زلزله و بازگشت آرامش با ندایی سوالی می‌فرمایند: مگه زلزله اومده؟!

3/ بگذارید بیایم روی روال خودم، می‌آیم و می‌خوانمتان و جواب نظرات را هم می‌دهم. مهلت بدهید...

عازم سفرم...

درود

دوماه و خورده ای الواتی و الافی و لاابالی گری به پایان رسید و تا چند لحظه ی دیگه من عازم شیراز  و خوابگاه میشم! با اجازتون تا بخوام جاگیر بشم و وسائل رو بچینم و این مرکز نت دانشکده باز بشه و از این صوبتا، 2 یا 3روزی طول میکشه! احتمالن نیستم... شایدم هم بودم. یعنی خدارو چه دیدی! شاید همین که رفتم خوابگاه گفتن کل منطقه رو وایرلس کشیدن و منم تونستم از این آرزوی محال، با فراغ بال، جهت امیر خطیر وبلاگ نویسی استفاده کنم...

شاید هم اتوبوسم رفت ته دره و مردم و شوما از دست فرزاد کافه چی و دری وری هاش راحت شدید!!

در هر حال... تا درودی دیگر، بـــــدرود...

هر دم از این باغ، بری می‌رسد...

http://s1.picofile.com/cafe40cheragh/Pictures/mozoo/mozoo3.jpg

درود

پدیده‌ی وبلاگی فصل!

بنا به لطف دوستان و خوانندگان عزیزتر از جان، وبلاگ ِ کافه چلچراغ به عنوان پدیده‌ی وبلاگی فصل تابستان انتخاب شد. همین جا از کلیه‌ی دوستانی که این حقیر را مورد لطف خودشان قرار دادند و وبلاگ خودشان را انتخاب کردند تشکر می‌کنم. سایر دوستان شایستگی بیشتری برای این عنوان داشتند و این انتخاب باعث شرمندگی من در مقابل آن‌ها شد... از همه‌ی شما متشکرم...

.:نتایج پایانی انتخابات وبلاگی:.


80 هزار مبتلا به بیماری ایدز در ایران!
یعنی باید بیایند دم در تک‌تک خانه‌ها و به شما یاد بدهند که آهای آقا و خانوم محترمی که رابطه‌ی نچندان مشروع جن30 دارید، لطف فرموده و منت بر سر ما بگذارید و حداقل از کا.ندوم استفاده کنید؟!؟؟ از ابتدای امسال 10 درصد به آمار مبتلایان به ایدز که از طریق به اصطلاح رفتار پر خطر جن30 دچار این بیماری شده‌اند، افزوده شده است. یک بسته‌ی کا.ندوم معمولی 1هزار تومان و خیلی پر زرق و برق و حلقوی و چه میدانم طعم دارش، فوقش می‌شود 4هزار تومان. حالا درست است که سن ازدواج بالا رفته و آمار طلاق هم رو به افزایش است و این موارد باعث می‌شوند از‌خدابی‌خبران  دوتا دوتا و سه تا سه تا و بلکه هم بیشتر بروند در خفا و فعل و انفعالات حرام انجام بدهند اما حداقل به فکر خودتان هم باشید و نگذارید دستی دستی بخاطر هزار تومان ایدزی بشوید. والا بخدا...

هر دم از این باغ بری می‌رسد...
از برکات کشور دوست و عزیز و مشترک المنافعه مان چین، هر چه بگوییم کم گفته‌ایم! این روزها که از آن لباس‌های زیر ِ زیرمان گرفته تا بیسکوئیت و ساندیس و حتا مهر و تسبیح و سجاده‌‌ی نمازمان هم از چین وارد می‌شود، وارد کردن قرص مشروب دیگر نوبرش بود. جایی خواندم که جدیدن قرصی را وارد مملکت کرده‌اند که عینهو این قرص‌های جوشان و ویتامین "ث" که در آب می‌اندازی و قل‌قل کنان شربتی می‌شود خوراکی، در آب می‌اندازی و می‌شود مشورب الکی!! جلل خالق... این یکی اش را دیگر چینی‌ها چه ریختی ساخته اند؟! کار مامورین محترم را سخت کرده‌اند! سابق بر این تا به ماشین مجردی بر می‌خوردند، سرکی توی ماشین و صندوق عقبش می‌کشیدند و هر بطری نامربوطی و مشکوکی که می‌دیدند، اسم مشروب الکی می‌گذاشتند رویش و صاحب ماشین و متعلقاتش را به جرم شرب خمر می‌گرفتند و شلاق می‌زدند. حالا مهم نبود طرف واقعن خورده یا فقط حمل کرده! حالا با این قرص‌ها می‌خواهند چکار کنند خدا می‌داند...

هر دم از این باغ بری می‌رسد2...
جناب آقای دکتر احمدی نژاد ِ دوست داشتنی (صفت معکوس بید) در جریان انتخابات هفته‌ی پیش ترکیه، 25 میلیون دلار به حزب عدالت و توسعه برای پیروزی در انتخابات کمک کردند. بخدا قسم که ایران دوست داشتنی‌ترین کشور دنیاست! نمی‌دانم چرا کشور‌های غربی این‌قدر با ما سر لج افتاده‌اند! بیایید با ما دوست شوید. احتیاجی نیست که ما حتمن مستعمره‌ی شما باشیم تا بتوانید ثروت ما (مردم) را بالا بکشید، اگر جزء دوستان نزدیک آقای پرزیدنت ِتقلبی ما باشید، از زمین و آسمان، با دلیل و بی دلیل، شب و روز برایتان به صورت کمک ِ مالی ِ بلاعوض، ثروت این مردم بی چاره و خواب در اختیارتان قرار می‌گیرد.
این همه دوستان عزیزمان و برادران دینی و غیر دینی‌مان در ونزوئلا و بولیوی و میانمار و کومور و فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و افغانسان و جدیدن پاکستان و ترکیه از ثروت‌های ما استفاده کردند، خب شما دوستان غربی و آمریکایی هم از در صلح و دوستی وارد شوید تا در این بخور بخور جهانی بی‌نصیب نمانید... والا بخدا...

کوروش مال ما بود یا مال انگلیسی هااا؟؟
از دیروز صبح موزه‌ی ملی ایران بازدید عمومی از منشور کوروش را آغاز کرد. سابق بر این توی کتاب‌های تاریخ به ما یاد داده بودند که کوروش موسس سلسله‌ی هخامنشیان بود. که احتمالن آنطور که می‌گفتند مربوط به ایران می‌شده. آرامگاهش هم تا آنجا که یادم می‌آید توی همین پاسارگاد بالای شیراز بود. حالا کدام پدر سوخته‌ای منشورش را برده انگلستان خدا می‌داند. و این که چه شده است که حالا برای دیدن منشور ِ کورروش خودمان باید بر سرمان منت بگذارند و دم ودستگاهی راه بی‌اندازند برای 4 الا 5 روز تماشا، خدا می‌داند...

تصحیح فید کافه چلچراغ در گوگل ریدر
دوستانی که لطف کرده بودند و لینک کافه چلچراغ را در گودری خودشان وارد کرده بودند، اگر صلاح دانستند لینکش را با لینک زیر جایگزین کنند. لینک زیر سریع‌تر به روز شدن وبلاگ را برایتان به نمایش می‌گذارد. نگران فیلتر بودن آدرس هم نباشید. شما فقط فید زیر را وارد گوگل ریدر کنید، بقیه‌اش حل میشود.

http://feeds.feedburner.com/cafe40cheragh